شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
فاطمه بعد ازپیمبرروزوشب را گریه کرد بر غـریـبی عـلی و داغ بـابـا گریه کرد بسکه آنغمدیده اندرسینه خود غصّهداشتهرچه گفتند گریه کمکن باززهراگریهکرد
ای مدینه فاطمه درتومگرخانه نداشت پس چرا میرفت بین دشت وصحراگریه کرد
ازفشاردرد پهلوتا سحرخوابی نداشت دورازچشم عـلی تنهای تنها گریه کرد اوکه هردم گفت بابا مصطفی مسرورشد پشت آن در تا که بابا گفت بابا گریه کرد استخوان سینه را بشکست وخونآلود شد ازشرارسینهاش مسمار گویا گریه کرد
تازیـانه تا که بالا رفت زینب دیده بست فاطمه برخاک چون افتاد مولاگریه کرد